دومین پست بلااگفام باز از مجله همشهری جوانه و باز به قلم خوشگل دکتر رضایی صاحب این عکس
عکس دکی جون هم تقدیم به همه ه. جیم ای های عزیز مخصوصا سعیده جونم
خب دیگه بگذریم...
این متن رو اون موقع خیلی قبول داشتم الانم قبول دارم چون نویسنده شو قبول دارم اما سردار رویانیان رو بیشتر قبول دارم
اما باز میذارمش به خاطر متن خوشگلش:
داستان اول: پرسپولیس تیم بزرگی است و بیشترین تعداد طرفدار را در بین تیم های ایران دارد، پس وقتی که می خواهند به یک مدیر سیاسی پاداشی بدهند، او را به مدیرعاملی پرسپولیس منصوب می کنند. این مدیر سیاسی سابق و مدیر عامل لاحق، مدیر خوبی است ولی چیزی از فوتبال نمی داند. معمولا اینجور وقت ها، آدم از یک گروه کاربلد مشورت می گیرد. اوهم مشورت می گیرد و می رود یک مربی خوب می آورد و در برنامه نود حرفی هم نمی زند و پرسپولیس را قهرمان می کند.
داستان دوم: پرسپولیس همچنان تیم بزرگی است و بیشترین تعداد طرفداران را در بین تیم های ایران دارد، پس وقتی که می خواهند به یک مدیر سیاسی دوباره پاداش بدهند، او را به مدیرعاملی پرسپولیس منصوب می کنند. این مدیر سیاسی سابق و مدیر عامل لاحق، مدیر خوبی است ولی چیزی از فوتبال نمی داند. معمولا اینجور وقت ها، آدم از یک گروه کاربلد مشورت می گیرد. اوولی مشورت نمی گیرد، چون دفعه قبلی تیم را قهرمان کرده. چس مربی خارجی خوب تیم را بدون هیچ دلیلی برکنار می کند و توی برنامه نود می گوید که عقیده من استفاده از مربی داخلی است و اینطوری کاری با پرسپولیس می کند که خودش مجبور می شود بگذارد و برود.
داستان سوم: پرسپولیس هنوز تیم بزرگی است و بیشترین تعداد طرفداران را در بین تیم های ایران دارد، پس وقتی که می خواهند به یک مدیر سیاسی پاداشی بدهند، او را به مدیرعاملی پرسپولیس منصوب می کنند. این مدیر سیاسی سابق و مدیر عامل لاحق، مدیر خوبی است ولی چیزی از فوتبال نمی داند. معمولا اینجور وقت ها، آدم از یک گروه کاربلد مشورت می گیرد.او ولی مشورت نمی گیرد و توی برنامه نود می گوید: من فوتبال را از دیدن همین برنامه یاد گرفتم. مربی ضعیف قبلی را نگه می دارد و وقتی که بدترین نتیجه تاریخ را در مواجهه با تیم رقیب می گیرد، بیانیه می دهد که از اول می دانستم که اینطوری می شود.
فکر می کنید چند تای دیگر از این داستان ها بشود سراغ کرد...؟!
برداشت از مجله همشهری جوان. شماره 340. نوشته شده توسط دکتر احسان رضایی